طنز ایرانی

ز حق توفیق خواستم دل گفت پنهانی چه توفیقی ازین بهتر که خلقی را بخندانی

طنز ایرانی

ز حق توفیق خواستم دل گفت پنهانی چه توفیقی ازین بهتر که خلقی را بخندانی

سبزی فروش

تصور کنید یک آقائی سر ظهر خسته وکوفته رسیده خونه ناهارهم حاضر نیست با زنشم دعواش شده با شکم گرسنه می خواد بخواد بخوابه. 

هنوز چشماش گرم نشده که از تو کوچه صدا می آد سبزی قورمه .......سبزی آش......سبزی کوفته...... 

فقط تو ذهنتون چهره این بنده خدا رو تصور کنید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد